1-وجودم تنها یک حرف است وزیستنم تنها گفتن است همان یک حرف.
اما سه گونه است: سخن گفتن و معلمی کردن و نوشتن آنچه تنها مردم میپسندند سخن گفتن است آنچه هم من و هم مردم معلمی کردن و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که به آن نه کار ک زندگی میکنم نوشتن است.
2-رهایی خویشتن:شبنم که تمام شب را در انتظار خاموش مانده است با نخستین بوسه آفتاب بودن خود را رها میکند و این عشق بازی اوست
3- تاثیر هر سخنی تنها به اندازه ی نیرویی که در کلمات وعباراتش داد نیست به آن چه مخاطب در دل و روح خود دارد نیز مربوط است.
4-میدانم اگر انسان خود آگاهی و عصیان را از خود دور کند میتواند عمری را بخوابد و آرام و آسوده زندگانی نماید
5-حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
7-آدمیت یعنی از دست دادن بهشت یعنی هبوط تبعید کویر.غربت............
6-حتی فکر مکم که گذشته را فراموش کنی تا یاد گذشته نیفتی و گرفتار نشوی
8-خداوند نعمت بزرگی که به آدم ها داده این است که از شنیدن سکوت عاجزند و از این رو است که همه آسوده و خوش زندگی میکنند
9-حوادث انسان های بزرگ رو متعالی و انسان های کوچیک رو متلاشی میکند.
10- من رقص دختران هندی را بیشتر از پدر و مادرم دوس دارم چون پدر و مادرم از روی عادت نماز میخوانند ولی آن ها با عشق میرقصند